سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به یقین بدانید که خدا بنده‏اش را هر چند چاره‏اندیشى‏اش نیرومند بود و جستجویش به نهایت و قوى در ترفند بیش از آنچه در ذکر حکیم براى او نگاشته مقرر نداشته ، و بنده ناتوان و اندک حیله را منع نفرماید که در پى آنچه او را مقرر است برآید ، و آن که این داند و کار بر وفق آن راند ، از همه مردم آسوده‏تر بود و سود بیشتر برد ، و آن که آن را واگذارد و بدان یقین نیارد دل مشغولى‏اش بسیار است و بیشتر از همه زیانبار ، و بسا نعمت خوار که به نعمت فریب خورد و سرانجام گرفتار گردد ، و بسا مبتلا که خدایش بیازماید تا بدو نعمتى عطا فرماید . پس اى سود خواهنده سپاس افزون کن و شتاب کمتر ، و بیش از آنچه تو را روزى است انتظار مبر [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----39352---
بازدید امروز: ----9-----
بازدید دیروز: ----4-----
حکایت

 

نویسنده: حکیم
شنبه 87/4/8 ساعت 7:46 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

روزی کنفوسیوس – حکیم و فیلسوف – با جمعی از شاگردانش پیزنی را دیدند که در قبرستان می گریست . از او پرسیدند : چرا اشک می ریزی ؟ گفت : ببری پدر شوهرم ، بعد شوهرم و حالا پسرم را کشته است . پرسیدند : پس در چنین جای خطر ناکی زندگی می کنی ؟ زن پاسخ داد: زیرا در این جا حاکم ظالمی نیست . آن گاه کنفوسیوس رو به شاگردانش کرد و گفت فرزندان من ! به خاطر بسپارید که حاکم ظالم از ببر آدمخوار هم بدتر اس1.   

  1 . هزار رو یک حکایت تاریخی ،ج2،ص226

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • عجب از انسان
    خطر شایعه
    داستان دو دوست
    چند جمله زیبا
    جملات پند آموز
    حکایتی جالب
    10 – راه انتقام
    9 – سخن زمین
    8 – استاندار حصیر باف
    7 – دل های مرده
    6 – شکار
    5 – راه کسب عزّت
    4 – عارف امیدوار
    3 – بدتر از درنده
    2 – خدا کجا نیست
    [همه عناوین(18)]

  •  RSS 

  • خانه


  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • لینک دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • ---- ---- ----